گفتگوی ویژه تبیین با مشاور فرماندار بهمئی در ایام ولادت امام حسن عسکری ع

زندگی امام حسن عسکری ع ، کوشش علمی ، شبکه ارتباطی وکالت و ظهور مدیران استراتژیست
کد خبر : 62426
تاریخ انتشار : پنجشنبه 4 آبان 1402 - 12:32

در ایام ولادت امام حسن عسکری علیه السلام در راستای جهاد تبیین به سراغ مشاور فرماندار بهمئی رفتیم.

سید علی توفیقیان سخنران برتر استان در این جلسه از سلسله جلسات جهاد تبیین به شرح موارد زیر پرداخت:

معرفی اجمالی

امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) در ۸ یا ۱۰ ربیع الثانی سال ۲۳۱ یا ۲۳۲ق در مدینه، چشم به جهان گشود.

امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرزند امام علی النقی (علیه‌السلام)، پدر حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و یازدهمین پیشوای شیعیان است. مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام «حدیثه» (علیهاالسّلام)، بود که برخی، از او به نام «سوسن» یاد کرده‌اند.

از آن‌جا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفۀ عباسی در «سامرا»، در محلۀ «عسکر» سکونت اجباری داشت، «عسکری» نامیده می‌شود.

از مشهورترین لقب‌های آن حضرت، «نقی»، «زکی»، «فاضل»، «امین» و کنیه‌اش «ابومحمد» است.

او ۲۲ ساله بود که پدرش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمرش ۲۸ سال بود. امام عسکری (علیه‌السّلام) در سال ۲۶۰ق در حالی که یگانه پسر او در جایگاه آخرین حجت الهی در سن پنج سالگی قرار داشت، به شهادت رسید و در خانۀ خود در سامرا، کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد

کوشش علمی

کوشش علمی آن حضرت در دفاع از اسلام و رد شبهات بود.

امام عسکری (علیه‌السّلام) به دلیل شرایط نامساعد و تنگناهای شدید حکومت عباسی، در گسترش دانش بی‌کران خود در همۀ جامعه پیروزی چندانی به دست نیاورد، اما شاگردانی تربیت کرد که هر کدام در گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر و ارزنده‌ای داشتند.

شیخ طوسی، شمار شاگردان آن حضرت را افزون بر یک صد نفر ثبت کرده است.

میان آنان چهره‌ها و شخصیت‌های برجسته و وارسته‌ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم می‌خورند

 

ایجاد شبکه ارتباطی وکالت

از جمله فعالیت‌های امام حسن عسکری گسترش حلقۀ ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان است. در پی تلاش‌های فراوان امامان پیشین (علیهم‌السلام)، در زمان امام عسکری (علیه‌السّلام) تشیع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شیعیان در گسترۀ وسیعی زندگی می‌کردند. گستردگی و پراکندگی مراکز شیعی، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می‌کرد، تا پیوند شیعیان را با حوزۀ امامت و نیز ارتباط آنان را با همدیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند.

این نیاز، از زمان امام نهم (علیه‌السّلام) احساس می‌شد و چنان‌که در روش آن حضرت و امام دهم (علیه‌السّلام) آمده، شبکۀ ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته است. این برنامه، زمان امام عسکری (علیه‌السّلام) نیز پیگیری شد. بنا بر یافته‌ها و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیت‌های برجستۀ شیعه، در مناطق فراوان نصب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این راه، شیعیان را در همۀ مناطق زیر نظر داشت.

یکی از نمایندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری»، از یاران ویژۀ امام و از شخصیت‌های بزرگ شیعی در قم بود. برخی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمی‌ها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کرده‌اند.

افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق فرستادن پیک، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می‌ساخت و مشکلات آنان را برطرف می‌کرد. امام، گذشته از پیک‌ها، از طریق نامه‌نگاری نیز با شیعیان ارتباط داشت و آنان را در موقعیت‌های حساس راهنمایی می‌کرد.

رهبری فعالیت‌های سیاسی

امام عسکری (علیه‌السّلام) با وجود همۀ محدودیت‌ها و کنترل‌های دستگاه خلافت، یک زنجیره فعالیت‌های سیاسی سری را رهبری می‌کرد که با گزینش شیوه‌های پنهان کاری، از چشم جاسوسان دربار، به دور می‌ماند.

برای نمونه، عثمان بن سعید عمری -از نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین یاران امام (علیه‌السّلام)- در پوشش روغن‌فروشی فعالیت می‌کرد. شیعیان و پیروان آن حضرت، اموال و وجوه خود را به او می‌رساندند و او آن‌ها را در ظرف‌های روغن قرار داده، به حضور امام (علیه‌السّلام) می‌رساند

پشتیبانی مالی از شیعیان

یکی دیگر از موضع گیری‌های امام عسکری (علیه‌السّلام)، حمایت مالی از شیعیان- به ویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت- بود. این کار سبب شد آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی نشوند

بهره‌گیری از دانش غیبی

امامان معصوم (علیهم‌السلام)، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از دانش غیبی برخوردار بودند و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح بلند مرتبۀ امت اسلامی، در خطر قرار می‌گرفت، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.

پیش‌گویی‌ها و گزارش‌های غیبی آنان، بخش مهمی از زندگی ایشان را در بر می‌گیرد؛ با مطالعه در زندگی امام عسکری (علیه‌السّلام)، چنین به نظر می‌رسد که آن حضرت، بیش از امامان دیگر، دانش غیبی خود را آشکار می‌ساختند.

حوادث پس از شهادت

حضرت در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ق به شهادت رسید. ‌

سوگمندانه پس از امام عسکری (علیه‌السّلام)، پدیده‌های ناگواری رخ داد که برخی بدین قرار است:

۱. بازجویی حاکمان ستمگر از خانۀ آن حضرت، برای دستیابی به حضرت مهدی (علیه‌السّلام)؛

۲. برخورد جعفر کذاب با مادر امام عسکری (علیه‌السّلام) بر سر میراث؛

۳. ترور، حبس، تهدید و اذیت و آزار شیعیان؛

شیخ مفید، تهدیدات بر ضد شیعه پس از شهادت امام عسکری (علیه‌السّلام)، را یکی از تلخ‌ترین فرازهای تاریخ تشیع یاد کرده است.

۴. اختلاف و چنددستگی بین شیعیان.

یکی از حادثه‌های کمرشکن پس از شهادت امام عسکری (علیه‌السّلام)، تفرقه‌ای بود که در میان برخی از شیعیان پدید آمد و آن‌ها را از یکپارچگی خارج کرد. البته این تفرق پیش از آن، از سوی امام عسکری (علیه‌السّلام) پیش‌بینی شده بود. ابوغانم می‌گوید: از امام عسکری (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌فرمود: «در سال ۲۶۰ پیروانم فرقه فرقه می‌شوند.»

آن‌گاه در ادامه ابوغانم می‌گوید:

در آن سال امام عسکری (علیه‌السّلام) رحلت فرمود و پیروان و یارانش متفرق شدند. دسته‌ای خود را منتسب به جعفر -پسر امام دهم- کردند، گروهی سرگردان شدند، عده‌ای به شک افتادند، دسته‌ای در حالت سرگردانی ایستادند و جمعی دیگر به توفیق خدای سبحانه و تعالی بر دین خود ثابت ماندند

آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت

از آن‌جا که پنهان شدن پیشوا و رهبر هر جمعیت، یک حادثه غیرطبیعی و نامانوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله‌و‌سلم) و امامان (علیهم‌السلام)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده می‌کردند.

این تلاش، در عصر امام هادی و عسکری (علیهما‌السلام)، به صورت جدی‌تری به چشم می‌خورد، چنان‌که امام هادی (علیه‌السّلام) بعضی از کارها را به وسیلۀ نمایندگان انجام می‌داد و خود کمتر با افراد تماس می‌گرفت. این امر در زمان امام عسکری (علیه‌السّلام)، جلوۀ بیشتری یافت، زیرا با وجود تاکید بر تولد حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، او را فقط به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می‌داد. از سوی دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدودتر و کمتر می‌شد، به گونه‌ای که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیلۀ نمایندگان خویش، به مردم پاسخ می‌داد. بدین‌ترتیب، آنان را برای پذیرش اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیرمستقیم با امام آماده می‌ساخت. این همان روشی است که امام دوازدهم (علیه‌السّلام) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و به تدریج شیعیان را برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت.

نگین ملک‌

سخنی در باب گام دوم

وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿٨٣﴾

إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿٨۴﴾

فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿٨۵….﴾

نسیم گام دوم وزیدن گرفته و آتشی در دل دلسوزان نظام شعله ور شده. راهی که تا اکنون آمده ایم و گامی که تاکنون برداشته ایم فراز و

نشیب های فراوانی داشت، نکات قوت و ضعف بسیاری داشتیم اما آرمان های امام راحل هنوز تسلی بخش قلوب ماست وامام خامنه ای  افق های فتح نشده ی

بسیاری را نوید می دهند.

جمهوری اسلامی برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی به  مدیران استراتژیست نیاز دارد. اما در کجای خانواده، مدارس، دانشگاه و یا حوزه

هایمان برای چنین هدف بزرگی ظرفیت سازی شده است ؟

افرادی را باید پیدا کنیم

که از لحاظ هوش عمومی، هیجانی و معنوی سرآمد باشند

چرا که ظرفیت های ما بسیارند اما دسترسی حداکثری ما به این منابع انسانی با ساختار کنونی ممکن نیست و ذکر این نکته ضروری است که

بدانیم استراتژی به هر شخص یاددادنی نیست!

نیروهایی زمان شناس با عزمی استراتژیک،  فرصت طلبان ایثارگر مجهز به سیستمی جهادی  و رشد یافته

مکتب  عاشورا که ما در انقلاب و  دفاع مقدس شاهد آن بودیم‌ مانند شهیدان بهشتی ،حاج قاسم و چمران که نمونه های مشهودی از استراتژیست های بزرگ تمدن نوین اسلامی هستند.

حاج قاسم  پرورش یافته ی بحران ها بود

همانطور که  فرمودند: فرصتی که در دل بحران ها هست در خود فرصت ها نیست، . اما آیا

ما باید منتظر شرایط بحرانی باشیم تا چنین افرادی طلوع کنند؟!

با وجود  اینکه چنین شخصیت های افسانه ای  در  شناسنامه تاریخی مان داریم اما در غفلت به سر می بریم  چرا که این میراث به خوبی  به نسل های بعد منتقل نشده است و ماحصل آن شکاف نسل هاست.

نسل  هایی که انقلاب و جنگ را ندیده اند این میراث را طلبکارند و اگر برای اصلاح این رویه راهی چاره جویی نکنیم به نسل های بعد هم بدهکار

می شویم و   آفت فرسایش تدریجی  آرمان ها دچار می شویم که ثمره آن عقب نشینی از مبانی انقلاب خواهد بود.که در گذشته بار ها شاهد آن بودیم

گاهی اقداماتی شده که مرحمی بوده بر این زخم های کهنه  همانند سرود سالم فرمانده !

اما آیا این کافی است؟

رهبر عظیم الشان انقالب اسالمی:

در سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی هدف اصلی و آرمانی، تبدیل ایران به قدرت برتر منطقه برشماری شده است.

این سند یک استراتژی است و نیازمند یک ساختار قدرتمند ومنسجم برای اجرایی شدن است.

حتی اگر بهترین مهره های نظام در مجموعه ای گرد هم آیند، بازهم بدون ساختار جوابگو نیست، آیا تیمی از ستاره ها می توانند بهترین تیم

شوند؟

مسئله اینجاست که به مانعی برمی خوریم به نام مقاومت سیستم ها که معنی آن ارتباط و تعامل نادرست میان آنهاست. و البته ، باید به خاطر

داشته باشید که بسیاری از سیاستمداران در برابر سیستم جدید مقاومت میکنند، چون برای آنها تعارض منافع به وجود می آید و کسانی که عاشق صورت

مسئله اند نه حل آن. کسانی که سیستمی نگاه نمیکنند، معمولا به نگاه خطی عادت دارند. به این معنا که چیزهای بسیاری را روبه روی هم و در

تضاد با هم قرار میدهند ؟«تعامل اقتصادی با کشورهای دیگر را مخالف استقلال نشان می دهند.« مانند پیمان شانگهای. یعنی ارتباط با دنیا را

فقط در ارتباط با غرب می بینند. وقتی چنین تفکری باشد نگاه چند بعدی محقق نمی شود.

برای این که بحث برایتان شفاف تر شود، به سراغ نمونه های تاریخی میرویم. معمولا وقتی دولت ها می کوشند با راه حل های سریع، فوری و

حرکتهای شبه انقلابی، مشکلات را حل کنند، تنها دستاوردشان – علاوه بر شکست و شرمساری – داستان های آموزنده ایست که به درد

عبرت گرفتن می خورند همانند مسئله خصوصی سازی در دولت های پیشین و یا برجام در دولت های یازدهم و دوازدهم.

فکر استراتژیک چیزی نیست که در مجموعه ارکان نظام کسی با آن مخالف باشد. بعید است کسی را پیدا کنید که بگوید به استراتژی و تفکر

استراتژیک اعتقاد ندارد. اما از سوی دیگر، افراد کمی را میبینیم که در زندگی و کار خود بر اساس معیارها و چارچوب های استراتژیک

فکر کنند و تصمیم بگیرند.

باید به جای آنکه برای رشد تمدن اسلامی به مجموعه فشار بیاوریم، موانع رشد را برطرف و افراد استراتژیست را پیدا کنیم. تفکر استراتژیک،

به جای اینکه به دنبال مواجهه با مشکلات و رویدادهای امروز باشد، به دنبال روندهایی است که شکل گرفته اند.

مواجهه با روند، از طریق اقدام های لحظه ای ممکن نیست . بلکه باید روندهایی را بسازیم و شکل دهیم که بتوانیم در آینده قدرت و موقعیت

استراتژیک خود را حفظ کنیم.وقتی می گوییم کسی به تفکر استراتژیک مجهز هست، منظورمان این است که میتواند از میان گزینه های روی

میز، بهترین گزینه را انتخاب کند. البته واضح است که آنچه مطرح میکنیم، صرفاً شرط لازم است و به هیچ وجه، شرط کافی نیست. چون

استراتژیست شدن و پرورش ذهن استراتژیست مسیری بسیار دشوار و پیچیده است.

تفکر حاکم بر راه حل های دیروز انقلاب در عرصه های هوافضا، دریانوردی، نانو، هسته ای چاره ساز چالش های امروز و فردا

هستند. باید دنبال این باشیم  که با استفاده از تجربیات موفق استراتژیک عرصه های تحولی آینده را ترسیم کنیم. در کوتاه مدت باید

به دنبال  نخبگان بالقوه استراتژیست باشیم و این توانایی شان را تقویت، گسترش و بالفعل کنیم.

و در بلند مدت ما باید بتوانیم زیرساخت های علمی فرهنگی و … را فراهم کنیم و ان شاء الله به خانواده، مدرسه، دانشگاه ، حوزه و جامعه

استراتژیک برسیم.

و این ، یعنی تمدن نوین اسلامی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.