جهانگیرآشنا
جغرافیای ایل بهمئی و چالشهای آن
در شهرستان بهمئی (لیکک)، با وجود مرکزیت اداری بزرگتر و منابع نفتی، چالشها همچنان پابرجاست. لیکک از نظر موقعیت جغرافیایی امکان تبدیل شدن به یک قطب منطقهای را دارد، اما ضعف زیرساختهای صنعتی و کشاورزی مانع این تحول شده است. آمارهای محلی نشان میدهد نرخ بیکاری در این شهرستان بالاتر از میانگین استانی است و همین امر مهاجرت اجباری را تشدید کرده است.
کد خبر : 77394
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 آبان 1404 - 6:51
به گزارش پایگاه خبری عصر آشنا: جغرافیا همواره در شکلگیری ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایلات ایران نقش تعیینکنندهای داشته است. ایل بهمئی بهعنوان یکی از ایلات مهم در جنوبغرب کشور، با پیشینه تاریخی و فرهنگی برجسته، در منطقهای کوهستانی و نیمهکوهستانی استقرار یافته است که زیستجهان خاصی را شکل داده است. تمرکز جغرافیایی ایل بهمئی عمدتاً در شهرستان بهمئی (لیکک)، بخش دیشموک و شهرستان صیدون است که هر یک بهلحاظ ویژگیهای طبیعی، منابع آب، اقلیم و موقعیت ارتباطی دارای اهمیت ویژهای هستند. این مناطق نهتنها بستر حیات اجتماعی و اقتصادی ایل بودهاند بلکه در طول تاریخ بستر مقاومتهای اجتماعی و تحولات فرهنگی نیز محسوب شدهاند.
بااینحال، این جغرافیا با مجموعهای از چالشها مواجه است که از محدودیتهای منابع آب تا فرسایش خاک، ضعف زیرساختهای ارتباطی، مهاجرت نخبگان و نابرابری در توسعه را در بر میگیرد. پرسش کلیدی این یادداشت آن است که: چگونه جغرافیای خاص ایل بهمئی در مناطق صیدون، دیشموک و لیکک فرصتها و درعینحال محدودیتهایی برای توسعه اجتماعی-اقتصادی ایجاد کرده است؟ هدف اصلی این مقاله تحلیل پیوند میان جغرافیا و چالشهای توسعهای در این سه منطقه است. رویکرد مورد استفاده، تحلیلی-انتقادی است که با بهرهگیری از دادههای تاریخی، مشاهدات میدانی و مطالعات علمی به بررسی مسئله میپردازد.
۱- مرور مفهومی و پیشینه علمی
مفهوم «جغرافیای ایلی» به معنای تأثیر شرایط طبیعی بر سازمان اجتماعی و اقتصادی ایلات تعریف شده است. در مطالعات مردمشناسی، ایل بهمئی بهعنوان بخشی از مجموعه ایلات جنوب ایران همواره در ارتباط مستقیم با جغرافیای سختگذر خود تبیین شده است. کوهستانی بودن منطقه، پراکندگی روستاها و محدودیتهای آبی، ساختار تولیدی مبتنی بر کشاورزی و دامداری سنتی را شکل دادهاند. پژوهشهای جغرافیای انسانی نیز بر این نکته تأکید دارند که مناطق صیدون، دیشموک و لیکک به دلیل قرار گرفتن در حاشیه شبکههای توسعه ملی، کمتر از مزایای توسعه متوازن بهرهمند شدهاند.
پیشینه علمی در خصوص ایل بهمئی نشان میدهد که جغرافیای منطقه نه تنها در الگوی معیشت و اقتصاد نقش داشته، بلکه زمینهساز هویت فرهنگی و الگوهای مقاومت ایلی نیز بوده است. بهویژه در قرن بیستم، ویژگیهای طبیعی مناطق بهمئی، از جمله کوههای صعبالعبور همچون غارون، دلفروز و کوه سیاه و سفید و جنگلهای پراکنده آنها، نقشی استراتژیک در تحولات سیاسی و نظامی ایفا کرده است. چارچوب بحث کنونی بر این فرض استوار است که جغرافیای خاص ایل بهمئی در عین ایجاد فرصتهای زیستمحیطی، چالشهای عمیقی را در زمینه توسعه پایدار به وجود آورده است.
۲- تحلیل و تبیین
الف) شرایط طبیعی و منابع آب: یکی از چالشهای اساسی در جغرافیای بهمئی کمبود و ناپایداری منابع آبی است. مناطق دیشموک و صیدون بهرغم برخورداری از بارشهای فصلی، در تابستان با خشکسالیهای مکرر مواجهاند. این وضعیت موجب شده الگوی کشت غالب به سمت محصولات کمآببر و دامداری سنتی تغییر یابد. درعینحال، نبود سدهای بزرگ و شبکههای آبیاری مدرن، ظرفیت بهرهبرداری بهینه از منابع آب را محدود کرده است. پیامد این شرایط، افزایش فشار بر منابع طبیعی و تشدید مهاجرت فصلی است.
ب) زیرساختها و توسعه نامتوازن: مناطق لیکک، دیشموک و صیدون از نظر زیرساختهای ارتباطی و حملونقل در مقایسه با دیگر مناطق استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد، با کمبود جدی روبهرو هستند. راههای مواصلاتی صعبالعبور و فقدان شبکههای ارتباطی مناسب، موجب انزوای نسبی این مناطق شده است. همین وضعیت سبب شده که جریان کالا، خدمات و سرمایهگذاری بهطور نامتوازن جریان یابد و فرصتهای شغلی محدود باقی بماند.
ج) مهاجرت و تغییرات جمعیتی: یکی دیگر از چالشهای مهم، روند مهاجرت جوانان و نخبگان از مناطق ایلی به شهرهای بزرگ است. کمبود فرصتهای شغلی، ضعف امکانات آموزشی و درمانی و فقدان زیرساختهای فرهنگی، زمینهساز این روند بوده است. مهاجرت نخبگان در بلندمدت به تضعیف سرمایه اجتماعی ایل و کاهش نقش سنتی شبکههای خویشاوندی منجر شده است.
د) فشار بر منابع طبیعی و زیستمحیطی: چرای بیرویه دام، تخریب جنگلها و فرسایش خاک از دیگر چالشهای جغرافیایی این مناطق هستند. کاهش سطح مراتع، روند معیشت سنتی را تهدید کرده و درعینحال به بحرانهای زیستمحیطی مانند سیلابهای فصلی دامن زده است. در چنین شرایطی، نبود برنامههای جامع توسعه روستایی و عشایری این مشکلات را مضاعف کرده است.
۳- نمونهها و شواهد کاربردی
در شهرستان صیدون، الگوی زیست ایلی مبتنی بر دامداری نیمهکوچرو هنوز وجود دارد. این منطقه به دلیل موقعیت کوهستانی و محدودیتهای زیرساختی، کمتر جذب سرمایهگذاری شده و مردم محلی برای تأمین نیازهای روزمره به بازارهای شهرهای اطراف همچون باغملک و رامهرمز وابستهاند. نمونههای میدانی نشان میدهند که کمبود آب شرب در برخی روستاها باعث شکلگیری بحرانهای بهداشتی شده است.
در بخش دیشموک، وضعیت مشابهی مشاهده میشود. دیشموک بهعنوان یکی از محرومترین مناطق کشور شناخته میشود که از نظر شاخصهای توسعه انسانی پایینتر از میانگین ملی قرار دارد. فقدان راههای ارتباطی استاندارد و کمبود مراکز آموزشی موجب شده بخش بزرگی از جمعیت جوان به شهرهای بزرگی همچون رامهرمز، بهبهان و اهواز مهاجرت کنند.
در شهرستان بهمئی (لیکک)، با وجود مرکزیت اداری بزرگتر و منابع نفتی، چالشها همچنان پابرجاست. لیکک از نظر موقعیت جغرافیایی امکان تبدیل شدن به یک قطب منطقهای را دارد، اما ضعف زیرساختهای صنعتی و کشاورزی مانع این تحول شده است. آمارهای محلی نشان میدهد نرخ بیکاری در این شهرستان بالاتر از میانگین استانی است و همین امر مهاجرت اجباری را تشدید کرده است.
این شواهد نشان میدهد که جغرافیای ایل بهمئی با وجود ظرفیتهای بالقوه (مراتع، منابع طبیعی و نیروی انسانی جوان)، به دلیل نبود سیاستهای توسعهای منسجم، نتوانسته است بهعنوان عاملی برای رشد و شکوفایی عمل کند.
نتیجهگیری
جغرافیای ایل بهمئی در مناطق صیدون، دیشموک و لیکک بهطور همزمان بستر فرصتها و چالشها بوده است. از یکسو، موقعیت کوهستانی، منابع طبیعی و فرهنگ ایلی ظرفیتهای بالقوهای برای توسعه پایدار ایجاد کردهاند؛ اما از سوی دیگر، کمبود آب، ضعف زیرساختها، مهاجرت گسترده و فشار بر منابع طبیعی از مهمترین محدودیتها محسوب میشوند. تحلیل حاضر نشان داد که پیوند میان جغرافیا و توسعه اجتماعی-اقتصادی در این مناطق پیچیده و چندلایه است؛ بهگونهای که بدون توجه به ویژگیهای بومی و زیستمحیطی، سیاستهای توسعهای ملی کارآمد نخواهند بود.
پرسش اصلی مقاله مبنی بر «چگونگی تأثیر جغرافیا بر فرصتها و محدودیتهای ایل بهمئی» را میتوان اینگونه پاسخ داد: جغرافیا هم عامل هویتساز و مقاومتی ایل بوده و هم بهعنوان مانعی برای پیوند با فرایندهای توسعه ملی عمل کرده است. در نتیجه، مسیر آینده باید بر طراحی برنامههای توسعه محلی با مشارکت جوامع ایلی، سرمایهگذاری در زیرساختهای آب و ارتباطات و تقویت سرمایه اجتماعی نخبگان محلی متمرکز شود. تنها در این صورت است که میتوان از ظرفیتهای جغرافیایی ایل بهمئی برای ارتقای کیفیت زندگی و پایداری زیستمحیطی استفاده کرد.
نویسنده : دکتر علی مرادی بهمئی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : ۰